جیانلوئیجی بوفون، مدیر ورزشی تیم ملی ایتالیا، در گفتوگویی صریح و احساسی تأکید کرد که فوتبال کشورش میان غرور تاریخی و ترس از شکست گرفتار شده و برای بازگشت به سطح اول جهان، بیش از هر چیز به اعتماد، صبر و عشق هواداران نیاز دارد. او میگوید: «اگر به جام جهانی برسیم، فقط یک خواسته دارم: ما را بیشتر دوست داشته باشید.»
به گزارش هفت ورزشی، پس از ده روز پرتنش برای فوتبال ایتالیا و در حالی که سرنوشت صعود آتزوری به جام جهانی همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد، جیجی بوفون – اسطوره دروازهبانی و مدیر ورزشی فعلی تیم ملی – با نگاهی متفاوت و عمیق به حال و آینده فوتبال کشورش میپردازد. او در این گفتوگو، مشکلات ساختاری، بحران روانی تیم، نقش رسانهها، فشار مقایسه با گذشته و حتی مسیر پرریسک پروژه جوانسازی را بدون پرده بیان میکند. بوفون هشدار میدهد که فوتبال ایتالیا در «دوره گذار» قرار دارد و تنها با پایبندی به مسیر، نه جستوجوی نتیجه فوری، میتواند آیندهای دوباره پرافتخار بسازد.
گزارش گاتزتا و مصاحبه با بوفون را می خوانید:
«میدانید مشکل چیست؟ زندگی در دو جهانی که هیچ وقت به هم نمیرسند. از یک طرف به خاطر تاریخمان دچار غرور میشویم و فکر میکنیم همه چیز حق ماست. از طرف دیگر ساعتها درباره پیشرفت فوتبال حرف میزنیم و این که تیم کوچک وجود ندارد و همه هم قبول داریم. اما همین که یک تیم به ظاهر کوچک شما را اذیت میکند یا فقط یک بر صفر میبرید، ناگهان میشنوید: نمیشود این طور برد، چه ننگی. و از غرور سقوط میکنیم به ترس. میل عجیبی به تخریب خودمان داريم .پیدا کردن تعادل مگر انقدر سخت است؟»
جیجی بوفون، مدير ورزشي تيم ملي ايتاليا، پس از ده روز پرالتهاب از عقب زمین پاسخ میدهد. پاس بلند از خط دروازه.
پس از بازگشت از آفریقای جنوبی گفته بودید: «در چیزی اشتباه کردیم، شکی نیست. اما حواستان باشد: چند سال بعد جشن صعود میگیریم، نه قهرمانی جهان.» پیشبینی ميكرديد؟
«میدانستم چه پیش رویمان است. تغییراتی سریعتر از حد انتظار. حرفم هشدار بود اما نه کامل. فقط نمیخواستم دوباره به خودمان دروغهای قدیمی بگوییم.»
اما این قصه شامل اسپانیا و فرانسه نمیشود. آنها هنوز بزرگاند.
«یک لحظه صبر کنید. فرانسه سی سال است بزرگ است. اسپانیا نزدیک بیست سال. آنها متعلق به امروزند. تاریخ ما طولانیتر است. ما در دورهای گذار زندگی میکنیم و هنوز نمیدانیم چه مسیری را باید انتخاب کنیم. هزینه اشتباهات گذشته را میدهیم. نتایج امروز به بیست سال پیش برمیگردد؛ زمانی که فقط به قدرت خودمان تکیه کردیم، به بوفون، کاناوارو، توتی، و فکر کردیم این نعمت همیشگی است. همان موقع باید مدلهای فنی و تاکتیکی را دوباره میساختیم اما فقط مثل سوسکهای تابستانی شادی کردیم.»
و حالا؟
«بیش از دو سال است در فدراسیون هستم و نمیشود انکار کرد که اتفاقهایی افتاده. تیمهای پایه موفقاند، پروژهها شکل گرفته. اما چند روز پیش خندیدم. اگر مسیر را درست کنیم، خودمان نتیجهاش را نمیبینیم. ولی این انتخاب شجاعانه است. انتخابی که سیاست معمولا انجام نمیدهد چون نگران رأی است و همه چیز را فوری میخواهد. ما مجبور بودیم این کار را بکنیم. باید صبر کرد. با این حال اگر درست کار کنید بعضی نتایج زود هم میرسد.»
و اگر بد کار کنید؟
«ساده است. ده سال دیگر کسی دیگر را به جای من، با نام بوفون، مصاحبه میکنید و سؤالها و جوابها همان است.»
راهحل؟
«از پایین شروع کنیم. از هفت تا سیزده سالگی، زمانی که شکلگیري واقعی اتفاق میافتد. از پانزده سالگی هم میشود پیشرفت کرد اما استعداد قبل از آن ساخته میشود، البته همراه کمک طبیعت. با پراندلی حرف میزنیم تا بدانیم چطور پایهگذاری کنیم اما صبر کردیم وضعیت صعود روشن شود. اگر بد پیش برود چه؟ گفتیم همه چیز لغو میشود، همه به خانه میرویم، نفر جدید میآید با ایدههای تازه و شاید کل پروژه را پاک کند. چنین پروژههایی بدون ثبات موفق نمیشوند.»
حذف نتیجه در تیمهای پایه، پاداش دادن به بازی خوب و تعیین برنده بر اساس گلهای مورد انتظار میتواند ایده باشد؟
«شاید باشد. ما اما از کودکی با نتیجه رشد کردیم. برای برد بازی میکردیم. تاکتیک در نوجوانی همه چیز را گرفت. با مائوریتزیو ویسچیدی زیاد دربارهاش صحبت میکنم. نتایج بزرگی در ردههای پایه داریم اما در مقطعی رشد متوقف میشود. این گرایش تاکتیکی محدودکننده است اما کمبودهایمان را هم میپوشاند. مگر یکی مثل یامال داریم؟ اما یک چیز قطعی است. باید دوباره مهارتها را تمرین دهیم.»
از آینده به حال. ایرلند شمالی، ولز، بوسنی. بیرون از خانه بهتر است، مثل حرف ماتراتزی؟ یا باید یک ترس سالم داشته باشیم؟
«با مارکو موافق نیستم. در چنین بازیهایی هر کمکی ارزش دارد و تماشاگران کمک بزرگیاند. ترس نمیگذارد بازی کنی. باید احترام درست را داشت با این آگاهی که برای رسیدن به فینال باید از نیمهنهایی گذشت. نباید در یک مقدونیه جدید غرق شویم.»
همانطور که سرمربی میگوید: ما قوی هستیم اما باید بیشتر باور کنیم.
«دقیقا. خودباوری و قانع بودن. اما چیز دیگری هم هست. بازیکنان میخواهند دوست داشته شوند. نیاز به عشق دارند. نیاز به شور و اشتیاق. آنها تمام وجودشان را میگذارند. یک درخواست دارم. ایتالیا را دوست داریم. همه ما.»
امروز همه ایتالیا را دوست ندارند؟
«نه. و ادامه دادن مقایسههای بیهوده با گذشته فقط نسل امروز را ناکافی نشان میدهد. همیشه با تیم ملی یک بازی تخریب وجود داشته و خودم خوب میدانم. اما باید لحظه تاریخی را درک کنیم. این کار به نفع چه کسی است؟»
منظورتان انتقاد از تیم و گتوزوست؟
«گتوزو دوازده سال است مربیگری میکند. حرفهای بزرگی است. این پیشداوری علیه او را نمیفهمم. با او درباره راهحلها حرف میزنم، پیش و پس از بازی و در طول هفته. اما همه تصمیمها را خودش میگیرد.
مثل بازی با دو مهاجم نوک که یک ایده خالص بود. وقتی توضیح داد از او پرسیدم مطمئنی؟ تشریح کرد که چطور جواب میدهد و حرکات چه خواهد بود. حالا این فرمول دست نخورده است.»
گتوزو سرمربی درستی است؟
«رینو بهترین انتخاب ممکن بود و شما روزنامهنگاران این را میدانید.»
چطور؟
«چون از ما مدیران بیشتر با بازیکنان حرف میزنید و دقیقا میدانید درباره رینو چه فکر میکنند. فکر نکنید متوجه نشدهایم که رسانههای همراه ما کمتر انتقاد میکنند.»
قبلا اسمش را سندرم استکهلم میگذاشتند؟
«نه. چون دارید از نزدیک زیبایی چیزی را لمس میکنید که میتواند زیباتر هم شود. انتقادهای ناعادلانه بیشتر از بیرون میآید. من که بیست سال در تیم ملی بازی کردهام یک چیز را خوب میدانم. ایتالیا فقط وقتی میبرد که گروه ساخته شود. دقیقا همان چیزی که رینو میسازد. اگر اشتباه کنیم بسیار خوب. بعدا مسئولیتها بررسی میشود و همه به خانه میرویم. اما لطفا قبل از آن نه.»
در بازی با نروژ سخت بود انتقاد نکردن. بازیکنان فرو ریختند، تعویضها دیر انجام شد.
«انتقاد وظیفه شماست و برای ما مفید. فقط گفتم تا دقیقه ۷۸ نتیجه یک یک بود. مگر نه؟ بعد فروپاشی ذهنی رخ داد، بیشتر ذهنی تا بدنی، که غیرقابل قبول است. باید روی این زیاد کار کنیم. در دوران اسپالتی هم تکرار میشد. پنج بازی فوقالعاده در لیگ ملتها، بعد خاموشی کامل. غیرقابل توضیح. اما نروژ…»
نروژ ضعیف نیست.
«ضعیف؟ یک تیم برتر. یکی از سه یا چهار تیم برتر اروپا. نروژ در جام جهانی راه دوری میرود. اشتیاق دارد چون میداند میتواند تاریخ بسازد. دو یا سه استعداد دارد که بازی را میترکانند و ترکیبی از قدرت بدنی و پویایی. حیرتانگیز. نه مثل سی سال پیش که غولها کند بودند. فهرستشان در سن سیرو ترسناک بود.»
چرا؟
«هفت نفر از یازده نفر ترکیب اصلی بین یک متر و هشتاد و نه تا یک متر و نود و شش قد داشتند. و وقتی هالند را داری همیشه از نتیجه یک و نیم به صفر شروع میکنی.»
اما چهار گل در یک نیمه زیاد است.
«این مشکل اصلی است. وقتی دو یک عقب هستی باید آرام بمانی و به بازی بچسبی، حتی قبول کنی همین طور تمام شود. بهتر از این است که با عصبانیت بیمحابا جلو بروی. بازیکنان را درک میکنم اما باید همان جا بمانی، متمرکز، خطوط فشرده، و شاید از یک ضربه ایستگاهی یا شلوغی محوطه به گل مساوی برسی. نهایتش بگذار بازی دو یک تمام شود. همیشه میبازی اما چهار یک به روحیه ضربه میزند.»
و بنابراین؟
«باید تغییر کنیم. نباید اجازه دهیم این فروپاشیهای احساسی ادامه پیدا کند. تکرار میشوند. ممکن نیست نود دقیقه کامل در بازی باشی اما اگر هفتاد دقیقه هستی، در بیست دقیقه دیگر باید مدیریت کنی و نگذاری فاجعه رخ بدهد. با اسپالتی هم دربارهاش حرف زدیم. نمیشود ده دقیقه سه گل بخوری. روی این کار خواهیم کرد. اگر حلش کنیم با هر تیمی رقابت میکنیم.»
به سراغ اسمی برویم که کسی دربارهاش شک ندارد. پپ گواردیولا. شماره یک. اگر فردا او سرمربی باشد همه چیز تغییر میکند؟
«تیم ملی موجودی سختسر و حساس است. با زمان کم. چیزی که در رینو بیشتر دوست دارم توانایی خلاصهسازی اوست. شاید فراموش کردهاید. نوزده گل در شش بازی. کی در تاریخ ایتالیا این قدر گل زدهایم؟ چند پیروزی پرگل به یاد دارید؟ و کسی شکایت میکند که فقط سه یا چهار گل به استونی زدیم. شوخی است؟ ما یک نقطه اتکا برای آینده داریم. گل زدن. و مهاجمانی که کنار هم قدرتمندند.»
بخش دیگری هم مانده تا بازیابی شود. از کیزا شروع کنیم؟
«باید همه بهترینها را بازیابی کنیم. اگر کسی خوب باشد هیچ دلیلی برای دعوت نکردنش وجود ندارد چون به آنها نیاز داریم. منتظر کیزا هستیم. در اروپا کم مثل او هست. اما رینو هیچکس را که سزاوار بود کنار نگذاشت. تکرار میکنم. گروه مهم است.»
گروه و چیزهایی که اطرافش است. چطور ممکن است سیستم فوتبال ایتالیا یک روز خالی برای تعویق مسابقات پیدا نکند؟
«همه هنگام سرود سینه میکوبیم اما بعد از شکست ممکن است اشکهای دروغین روی پیراهن بریزیم. برای شفافیت: آن روزهای خالی کمک بزرگی بود. اما باید راهی پیدا کنیم که بدون این لطفها هم قوی باشیم. چون همان طور که رینو میگوید ما قوی هستیم. تمام. جام جهانی باید برای کشور رقم بخورد. نمیتوانیم نرویم. باید به این رویا کمک کنیم.»
میتوانید تصور کنید سومین حذف پیاپی از جام جهانی را؟
«به بعد از آن بعدا فکر میکنیم. حالا فقط بازی مهم است.»
به رویاها اشاره کردید. چطور میشود درباره لوئی توماس نپرسید، بعد از شش گلش مقابل زیر نوزده سالهای چک؟
«پسر من؟ خب. تا چهار پنج ماه پیش یک درصد احتمال داشت فوتبالیست شود. حالا فقط نیم درصد. چون هنوز هیچ كاري نکرده. ده دقیقه سری آ بیشتر بازی نکرده. به او گفتهام هیچ چیز درباره خودش نخواند. زیادی تند میرويم و این به نفعش نیست.
وقتی خودم بازی میکردم و تعریفها شروع شد، پدر و مادرم یادم میانداختند که در خانواده ده نفر پیراهن تیمهای ملی مختلف را پوشیدهاند. پس من کار خارقالعادهای نکرده بودم.»
بدون دیدگاه