منو

دسته‌بندی‌ها
×
شناسه خبر: 71057
۰۷ دی ۱۴۰۴ - ساعت: ۱۱:۴۵

پایان سلطه گوارديولیسم؛ تاکتیک‌های فوتبال در آستانه یک دگرگونی تازه

پایان سلطه گوارديولیسم؛ تاکتیک‌های فوتبال در آستانه یک دگرگونی تازه

باور یکپارچه «گوارديولیسم» در عصر تازه‌ی تاکتیک‌های فوتبال ترک برداشته است.

به گزارش هفت‌ورزشی، اگر بخواهید تصویری از آینده ببینید، مایکل کایوده را تصور کنید که آماده می‌شود یک پرتاب اوت بلند دیگر بیندازد و این صحنه تا ابد تکرار شود. دست‌کم در اکتبر چنین به نظر می‌رسید. اما همین حالا هم تصویر در حال تغییر است. امسال، سالِ واکنشِ منفی بود؛ و بعد، واکنشی علیه همان واکنش.

نزدیک به دو دهه، فوتبال به اجماع گوارديولیستی تن داده بود. فوتبال یعنی مالکیت توپ، یعنی پرس، اما بیش از هر چیز یعنی پُست و جای‌گیری. یعنی دست‌کاری دقیق فضا. کیفیت بسیار بهتر زمین‌ها باعث شده بود کنترل اولیه توپ بدیهی فرض شود: بازیکنی که توپ را دریافت می‌کند دیگر لازم نیست نگران مهار آن باشد، بلکه می‌تواند فوراً گزینه‌هایش را بررسی کند. بازی شبیه شطرنج شده بود؛ بیش از آن‌که فیزیکی باشد، استراتژیک.

در چنین فضایی بود که نیکولا ژوور، آستین مک‌فی، برناردو کوئوا و موج مربیان ضربات ایستگاهی وارد شدند. مربیانی که این فصل لیگ برتر را دگرگون کرده‌اند: ۲۱.۸ درصد گل‌ها از کرنرها یا پرتاب‌های اوت به ثمر رسیده‌اند، در حالی که این رقم فصل گذشته ۱۳.۹ درصد بود.

تا حدی، این موضوع به داورانی برمی‌گردد که حالا بسیار بیشتر اجازه برخورد با دروازه‌بان‌ها را می‌دهند. دورانی که هر تماس کوچکی خطا محسوب می‌شد، خوشبختانه به پایان رسیده است، اما شاید این آزادی عمل بیش از حد شده باشد، آن‌جا که بازیکنی می‌تواند بازوی حریف را بگیرد، مثل کاری که دیوید بروکس در صحنه منتهی به گل بورنموث مقابل منچسترسیتی با جان‌لوئیجی دوناروما کرد ــ و جریمه نشود، صرفاً به این دلیل که پیش از رسیدن توپ به محوطه جریمه دستش را رها کرده است.

اما مسئله فقط این نیست؛ پای روندی کلی‌تر در تاریخ تاکتیک‌ها در میان است: بازآفرینی روش‌های قدیمی در شرایط جدید. این به آن معنا نیست که، برخلاف آنچه زیاد گفته می‌شود، تاکتیک‌ها چرخه‌ای هستند. چرخه‌ای بودن یعنی الگوی ثابتی وجود داشته باشد؛ زمستان، بهار، تابستان، پاییز. در حالی که واقعیت این است که تغییر اولویت‌ها می‌تواند آسیب‌پذیری‌هایی ایجاد کند که وقتی شناخته شدند، قابل بهره‌برداری‌اند.

با آن‌که بازی بیش از پیش بر مالکیت توپ متمرکز شد، تمرکز مدافعان، دست‌کم در باشگاه‌های سطح بالا،  از مهارت‌های سنتی دفاعی مثل ضربه سر، یارگیری و تکل‌زدن، به توانایی بازی با توپ منتقل شد. و همین، در عمل، فرصتی ایجاد کرد: اگر بتوانید آن‌ها را زیر فشار هوایی بگذارید.

این روند، نوعی هراس اخلاقی کوچک به‌وجود آورد. آیا فوتبال می‌تواند دوام بیاورد اگر به مجموعه‌ای از ضربات ایستگاهی تبدیل شود؟ اگر سیالیتی که فوتبال را جذاب می‌کند، زیر دست نسلی از گوروها با آیپد و دفترچه‌های تاکتیکی نابود شود؟ هیئت بین‌المللی فوتبال (IFAB) ــ که قوانین بازی را تعیین می‌کند، حتی زمزمه کرد که تیم‌ها مجبور شوند ضربات ایستگاهی را حداکثر ظرف ۳۰ ثانیه اجرا کنند.

این ایده، افشاگر نکته‌ای مهم است: داوران برای اعلام یک ضربه ایستگاهی گاهی چند دقیقه با VAR وقت تلف می‌کنند، اما بازیکنی که قرار است آن را بزند باید عجله کند و تحت فشار باشد؟ انگار که چرا کسی بخواهد بهترین زننده ضربه، که شاید مجبور است ۵۰ متر بدود تا به محل ضربه برسد، فرصت داشته باشد خودش را آماده کند و بهترین ارسال ممکن را انجام دهد؟ ظاهراً مهم‌تر این است که توپ هرچه سریع‌تر به جریان بیفتد تا به کار «اصلی» برسیم: یک اعتراض دیگر برای پنالتی یا آفسایدی به باریکی یک تار مو.

با این حال، فوتبال در طول سال‌ها نشان داده توانایی شگفت‌انگیزی در ایجاد تعادل دارد؛ تعادل میان حمله و دفاع، میان تکنیک و فیزیک، بی‌آن‌که نیازی به تغییر مداوم قوانین داشته باشد؛ تغییری که در ورزش‌های دیگر اجتناب‌ناپذیر شده است.

مدافعان دوباره یاد گرفتند چگونه ضربه سر بزنند. مقابل تاتنهام، چلسیِ انزو مارسکا سه بازیکن را در جلو نگه داشت. اسپرز، که نگران ضدحمله بود، نفراتی را عقب نگه داشت. با خلوت‌تر شدن محوطه، رابرت سانچس، دروازه‌بان چلسی، توانست با اطمینان بیشتری جلو بیاید و توپ‌های ارسالی را جمع کند. مسئله این نیست که پرتاب اوت یا ضربات ایستگاهی دیگر سلاح نیستند. بلکه این است که همین حالا هم به نظر نمی‌رسد به اندازه چند ماه پیش ویرانگر یا غیرقابل مهار باشند. سهم گل‌های حاصل از اوت و کرنر از پایان اکتبر ۵.۲ درصد کاهش یافته است.

به‌نظر می‌رسد منطقی باشد که تصور کنیم فوتبال برای مدتی به همین شکل پیش خواهد رفت. این ورزش ۱۶۰ سال قدمت دارد؛ بالغ شده است. اگر انقلاب‌هایی هم در راه باشند، نادر خواهند بود و تقریباً قطعاً بر پایه پیشرفت‌های فناورانه‌ای شبیه به تحول فناوری زمین‌های بازی که گوارديولیسم را ممکن کرد، شکل می‌گیرند. می‌توان تصور کرد که انقلاب داده و هوش مصنوعی نیز تأثیری به همین عمق بگذارند. کاری که پپ گواردیولا انجام داد ــ احیای اصول فوتبالِ تمام‌عیار برای جهانی با زمین‌های صاف، و ایجاد انقلابی جهانی ــ اتفاقی استثنایی بود.

حتی خود گواردیولا هم از رادیکالیسم روزهای بارسلونایش عقب نشسته است. بخشی از این عقب‌نشینی شاید به این دلیل باشد که وقتی یک خط فکری تا نهایت پیش رانده می‌شود، تنها مسیر باقی‌مانده بازگشت است. همان‌طور که بسیاری از هنرمندان، پس از افراط در انتزاع، دوباره به نوعی بازنمایی بازمی‌گردند، البته پالوده‌شده از درس‌های آن رادیکالیسم. انقلاب‌ها، وقتی یک‌بار تجربه شوند، هرگز فراموش نمی‌شوند.

اما دلیل دیگر، همان چیزی است که گواردیولا صراحتاً در اواخر فصل گذشته گفت: فشردگی تقویم. او ترجیح می‌دهد تیمی کوچک داشته باشد که بتواند آن‌ها را عمیقاً در فلسفه‌اش آموزش دهد؛ فلسفه‌ای که پایه‌ی برنامه‌های خاص هر بازی است. اما برنامه‌ی فشرده دیگر چنین فرصتی نمی‌دهد و فشارهای بدنی بر بازیکنان، داشتن ترکیبی بزرگ‌تر را ضروری می‌کند.

این وضعیت، رویکردی مبتنی بر تطبیق و اصلاح مداوم را تشویق می‌کند. با کمک انقلاب داده‌ها، و گاهی با رجوع به گذشته و احیای روش‌هایی که تیم‌های مدرن فراموش کرده‌اند چگونه با آن‌ها مقابله کنند. جهش لیدز از زمانی که دنیل فارکه در نیمه‌ی دوم شکست مقابل منچسترسیتی به سیستم دو مهاجمه روی آورد، نمونه‌ای روشن است. زوج‌های دفاع مرکزی که عادت داشتند یکی یارگیری کند و دیگری پوشش دهد، ناگهان مجبور شدند هر دو یارگیری کنند و نتیجه‌اش این شد که دومینیک کالورت-لوین به بهترین روند گلزنی دوران حرفه‌ای‌اش رسید.

این دوره‌ای بسیار جذاب برای تاکتیک‌هاست. باور یکپارچه‌ی گوارديولیسم ترک برداشته و هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند بعدش چه خواهد آمد. کمی شبیه فوتبال انگلیس پس از شکست برابر مجارستان در سال ۱۹۵۳ است. راه‌های قدیمی به پایان رسیده‌اند و جای آن‌ها را دوره‌ای از آزمایش‌ها و ضدآزمایش‌های کوچک گرفته است؛ دوره‌ای که سرانجام، از دل آن، عصر تازه‌ای سنتز خواهد شد.

جاناتان ویلسون/ گاردین

📢 مهم‌ترین اخبار


اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قاب ورزشی | زری، آسانی، ثریابین و شهربانو دامغانی نژاد